دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۴ ساعت: 6:35
توسط:سمر
دلم تنگ است برای طرز افتان و خیزانت دلم تنگ است چونان برکه به اب. های زلال دلم تنگ است. برای سرمه سود،،،،، شامگاه هر نگاهت چگونه هر هجا گنگ است چگونه هر کلام امیخ دلتنگی...ادامه مطلب
من. ! هرزه گرد هرجایی گاه به صریر قلم من! رقاصه ی سپید صفحه من ! هرزه گرد شبانهگاه به سایش زبر زغال ها بر بستر تند و کاهی کاغذ ها من! رامشگر نگاره ها بر نطع بی هویت الیجه ها... در هماغوشی با اسلیمی ها و ختایی ها من! رقاصه ی تند و تیز و رنگین مدادک های گنگ، در نقش های بی در و پیکر اندام واره ها من! دلتنگی...ادامه مطلب
دوشنبه ۱۶ آذر۱۳۹۴ ساعت: 0:54توسط:سمر@همیشه سفر دیوار وجود ادمی را فرو می ریزد همیشه سفر پاره از نیستی و هستی را با خود دارد همیشه سفر مرد را مردتر می سازد اخرین سفرم مرا به دنیای بی وازه ی رنگ ها پرتاب کرد به من زبان جهانی را بیاموزید زبانی که کر و لال ها هم بخو دلتنگی...ادامه مطلب
دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۴ ساعت: 6:35
توسط:سمر
دلم تنگ است برای طرز افتان و خیزانت دلم تنگ است چونان برکه به اب. های زلال دلم تنگ است. برای سرمه سود،،،،، شامگاه هر نگاهت چگونه هر هجا گنگ است چگونه هر کلام امیخته با قهر لبانت انس لبهای بی کلامم میشود... ای دوست
دلتنگی...ادامه مطلب